جدول جو
جدول جو

معنی هفت خزانه - جستجوی لغت در جدول جو

هفت خزانه
(هََ خِ / خَ نَ / نِ)
هفت خزینه. هفت عضو باطن آدمی زاد:
بر هفت خزانه درگشاده
بر چارگهر قدم نهاده.
نظامی.
رجوع به هفت خزینه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفت خزینه
تصویر هفت خزینه
هفت عضو مهم بدن شامل مغز، قلب، معده، ریه، کبد، کلیه و طحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت خان
تصویر هفت خان
کاری مهم و دشوار
فرهنگ فارسی عمید
(هََ خَ نَ / نِ)
کنایت از هفت عضو باطن آدمی است که آن معده و جگر و شش و دل و زهره و سپرز و گرده باشد. (برهان) ، کنایت از هفت آسمان هم هست. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر که 250 تن سکنه دارد. آب آن از قنات، محصول عمده اش غله، پنبه، زیره و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ یِ)
دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد دارای 95 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ خوا / خا)
دهی است از بخش خزل شهرستان نهاوند که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، توتون، کتیرا و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ / نِ)
آش عاشورا را گویند، چه آن را از گندم و نخود و باقلا و عدس و امثال آن پزند. (برهان). مقیل. (یادداشت مؤلف). آش شله قلمکار. قطنیه تفلیسی. (یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ نِ)
دهی است از بخش اردکان شهرستان شیرازکه 166 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
هفت گنج گواژ کم (معده) گش (قلب) گرده (قلوه) شش (ریه) سپرز (طحال) جگر (کبد) زهره (کیسه صفرا)، هفت سپهر هفت عضوباطن انسان (معده جگر شش دل زهره سپرز گرده)، هفت آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که دارای هفت حجره یاطبقه باشد، یا هفت خانه چشم. هفت پردهءچشم: (بیاکه پرده گلریز هفت خانه چشم کشیده ایم بتحریرکارگاه خیال) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت دانه
تصویر هفت دانه
آش عاشورا که آنرا ازگندم ونخودوباقلا وعدس ومانندآن پزند
فرهنگ لغت هوشیار
هفت منزل هفت مرحله، مجموعه پیشامدهایی که درهفت منزل برای پهلوانانی مانند رستم واسفندیار رخ داده. توضیح معمولااین کلمه را بصورت (هفتخوان) نویسند وبعضی وجه تسمیه صورت اخیر را آن دانسته اند که رستم واسفندیار بعد از هرکامیابی خوانی ازاغذیه لذیذ میگستردند ولی این وجه صحیح نمی نماید وبنظرمیرسد که صحیح در (هفت خان) باشدبمعنی هفت منزل ومرحله. درترجمه عربی شاهنامه از بنداری نیز (هفتخان) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
((~. خا))
هفت دشواری و کار سخت برای رستم به هنگام نجات کیکاوس وقتی که در مازندران دربند بود، هفت دشواری و کار سخت برای اسفندیار در جنگ با ارجاسب، کنایه از دشواری های سخت و زیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت دانه
تصویر هفت دانه
آش عاشور
فرهنگ واژه فارسی سره
نام چهار قله ی بسیار بلند در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی